.
مناظره « پژو » و « پراید » عنوان مطلب طنزیست که به قلم « سعید سلیمانپور » با رخصت از مرحوم پروین اعتصامی که در روزنامه تهران امروز منتشر شده است …
.
« پــژو » یک روز طعنه زد به « پراید »
که تو مسکین چقدر یابویی !
.
با چنین شکل ضایعی بالله
بی جهت توی برزن و کویی !
.
رنگ لیمویی مرا بنگر
ای که تیره، شبیه هندویی …
.
من تمیزم ولی تو ماه
یه ماه که مطلقاً دست و رو نمیشویی …
.
بچه می ترسد، آن طرفتر رو !
کـه بـه هیئت، شبیه لولویی …
.
ادامه ی شعر طنز در ادامـــه مطلب …
.
من نه خودرو، گُلم، سَمن بویم
تو نه خودرو، گیاه خودرویی !
.
من به پاریس بوده ام چندی
زیر پای «چهاردهم لویی» (!)
.
روی « باسکول » بیا، بپر ، بینم (!)
روی هــم رفته چند کیلویی ؟!
.
در تو آهن به کار رفته ولی
نازکی عین برگ کاهویی !
.
صاحبت با تو گر به جایی خورد
ســـهم الارث ورثّـــه ی اویی !
.
از « پژو » چون چنین شــنید « پراید »
گفت: ای دوست! چرت میگویی …
.
بنده گیرم به قول تو یابو،
تو گمان کرده ای کــه آهویی؟!
.
«خویشتن، بیسبب بزرگ مکن
تو هــم از ساکنان ایــن کویی !»
.
انتقادی اگر ز من داری
مطرحش کن، ولی به نیکویی
.
زیر این آسمان مــینایی
ای خوشا فــکر و ذکر مــینویی
.
برو خود را بسوز و راحت کن
بی علاج اســت آتشین خو یــــی
.
بخت باید تو را نه آپـشن و تـیپ
ای که در بند چــشم و ابرویی
.
بخت ماشــین اگر سپید بُوَد
خواه بژ باش، خواه لیمویی !
.
ارج و قــر بــم کنون ز تو بیش است
زان جهـت در پی هـیاهویی
.
خوار بــودم ولی عزیز شدم
کرد دوران ز بنــده دلجویی
.
قیمت مـن کنون رسیده به بیست
این منم من، « پراید » جادویی …!
.
توی بنگاه پیــش هـم بودیم
غرّه بودی به خــوش بر و رویی
.
بنده رفتم فــروش و یکماه است
توی دپرس، هنوز آن تویی …!